آخرین مطالب

۳۸ مطلب با موضوع «اندکی تامل» ثبت شده است

پست ِ "رقابت ِ زیرپوستی ِ زنانه" ی وبلاگ ِ پریسا و حرفهاش درباره ی چشم و هم چشمی و تقلید ، منو یاد یه ماجرایی انداخت. یادمه 4 سال ِ پیش یه مهمونی دعوت بودیم و یکی از خانومای حاضر در مجلس که خیاط هم هست ، یه پیراهن واسه خودش دوخته بود که مثل لباس بازیگری بود که اونموقع سریالش از جم تی وی پخش میشد و خیلی معروف شده بود. مدل پیراهن هم نسبتا ساده بود. مهمونی تموم شد و چند روز بعد فهمیدم چند نفر از مهمونای همون مجلس ، از خانم خیاط خواستن که عین ِ همون پیراهن رو براشون بدوزه که یه وقت خدای نکرده از قافله عقب نمونن:| بابا همیشه میگه چشم و هم چشمی زنها رو بیچاره کرده:( یادمه وقتی پیش دانشگاهی بودم ، یه بار دبیر عربیمون بهمون گفت خانوما خیلی کمالات دارن ولی قدر ِ خودشونو نمیدونن. واقعا هم همینطوره:(


ایکاش همونقدر که در زمینه ی پوشاک و طلا و جواهر و دکوراسیون و خیلی چیزای دیگه با بقیه رقابت میکنیم ، در زمینه های دیگه هم رقابت داشته باشیم ، مثل مطالعه ، مثل یاد گرفتن خصوصیات مثبت اخلاقی و موارد دیگه.. 


++وبلاگ ِ پریسا : www.pary-afsay.blog.ir

مریمی ...
۰۸ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۰۰ ۲ نظر

+تو اصلا بلدی رژ لب بزنی؟

+ من هر وقت تو رو دیدم ، این کوله ی مشکیت همراهت بود..

+ خاله م گفته : از مریم خیلی خوشم میاد ، اعتماد به نفس داره بدون ِ آرایش میاد دانشگاه..

 

و حرفهایی از این قبیل...



من یه دختر ِ عقب افتاده ی املم که لوازم آرایش ندارم و بلد نیستم آرایش کنم. من عقب افتاده م چون ساعتها وقت صرف ِ آرایش نمیکنم. چون قدر جوونیم رو میدونم. چون دلم میخواد خودم باشه نه اینکه نقاب بزنم. من عقب افتاده م چون موهامو رنگ نکردم ، ابروام پهن و بلند ِ ، چون ظاهر و تیپم تو دانشگاه خیلی معمولی ِ ، نه اینکه با ساپورت و مانتوی مجلسی براق و کفش ِ پاشنه بلند 20 سانتی و کیف کوچیکی که فقط جای لوازم آرایش داره و بس ، برم دانشگاه. 


الان دخترای کوچیک به راحتی آرایش میکنن و مامان باباشون هم کلی ذوق میکنن. آخه این ذوق کردن داره؟؟؟ این گریه کردن داره نه ذوق کردن. وقتی دخترای سرزمینم قدر ِ جوونی و زیبایی ِ طبیعیشون رو نمیدونن ، باید به حالشون گریه کرد. و گریه ی بیشتر برای عده ای از پسران و مردان سرزمینم که تو این دوره زمونه علاقه ی عجیبی به آرایش پیدا کردن:| 


 خانوما  یک ظرافت و لطافت ِ خاصی رو باید تو چهره و رفتارشون داشته باشن و آقایون هم یه مردونگی ِ خاص ، اما متاسفانه این روزا نه خبری از ظرافت هست نه مردونگی. دخترایی که با آرایش غلیظ و تیپ و ظاهر ِ عجیب ، شبیه به اژدهای هفت سر شدن و آدم با دیدنشون زهر ِ ترک میشه و پسرایی که ابرو برمیدارن و ظاهر و قیافه و مدل حرف زدنشون دخترانه س. یه خانوم چطور میتونه به همچین مردی تکیه کنه؟؟؟ 


و دیگر هیچ...

مریمی ...
۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۳۰ ۴ نظر
مریمی ...
۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۵۴ ۲ نظر

پست ِ چراغ ِ دانش رو یادتون هست؟؟ در ادامه ی همون پست میخوام بنویسم که اگر کتاب "من ملاله هستم" رو بخونید ، ممکنه حس کنید که یک نویسنده ی ایرانی این کتاب رو درباره ی وضعیت فرهنگ و جامعه و سیاست و اقتصاد مملکتمون نوشته. توصیفات نویسنده از جامعه ی پاکستان و طرز فکر طالبان ، به شدت برام آشناس و قابل لمس. با خوندن ِ این کتاب ، یاد گ ش ت ا ر ش ا د افتادم. و به این فکر کردم که با این پول هایی که نذر اماکن مذهبی میکنیم ، چند تا مدرسه میتونیم بسازیم؟؟ چقدر میتونیم محیط زیست و اماکن تاریخی و قدیمیمون رو حفظ کنیم؟ برای چند نفر میتونیم شغل بوجود بیاریم؟ هزینه ی تحصیل و ازدواج و جهیزیه و بیماری چند خانواده رو میتونیم بپردازیم؟؟؟ و سوالات و فکرهایی دگر...


+بیشتر فکر کنیم...


++بعدا نوشت : دوستای خوبم ، کامنت جناب ِ عابدین چالش رو هم مطالعه بفرمایید:) با تشکر...

مریمی ...
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۱۷ ۲ نظر

ر و ش ن ف ک ر ی...


واژه ای که اول پست نوشتم ؛ واژه ایه که حرف زدن و نوشتن و خوندن درباره ش خیلی مد شده. هرکار و هر رفتاری رو به حساب روشنفکر بودن میذاریم. در صورتی که معنی ِ صحیح این واژه رو نمیدونیم. چند سال پیش یه مصاحبه خوندم از دکتر احسان شریعتی که گفته بود معنی خیلی از واژه هایی که استفاده میکنیم رو نمیدونیم و بلد نیستیم ، مثل آزادی. (البته الان دقیقا یادم نیست این گفته مختص ِ ایشون ِ یا یه نفر ِ دیگه). در هر حال گفته ی درستیه. 

یکی از همین واژه ها ، واژه ی روشنفکریه. تا حالا به معنی ِ درستش فکر کردیم؟ 

من فکر میکنم روشنفکری یعنی اینکه اجازه بدم فرزندم درس بخونه ، نه خیلی آزادش بذارم نه شبانه روز کنترلش کنم و مصداق های دیگه. من روشنفکری رو اینجوری برای خودم معنا کردم. ولی متاسفانه خیلی ها روشنفکری رو با رفتارهای دیگه ای میسنجن. مثلا با نگهداری از حیوانات مخصوصا نگهداری از سگ و گربه ؛ یا رفتن به کافه و سیگار کشیدن و ادای آدمای افسرده رو در آوردن که در این مورد خیلی وقت پیش تو روزنامه مطلبی خوندم به همین مضمون ، یا تیپ و ظاهر ِ خیلی عجیب ، یا خریدن ِ کتابایی که حتی نمیتونیم از یک واژه یا یک خط و پاراگرافش سر در بیاریم ولی واسه پز دادن و ادا در آوردن میذاریم تو کتابخونمون ، یا م ش ر و ب خوردن و میل ج ن س ی زیاد و ....


+ایکاش بفهمیم و بدونیم که روشنفکری ، با بی بند و باری و تیپ و ظاهر ِ غیر معمول و ادا در اوردن خیلی متفاوته. آمین.

مریمی ...
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۰۳ ۰ نظر

2 روز ِ که خوندن ِ کتاب ِ "من ملاله هستم" رو شروع کردم. ملاله یوسف زی ، دختری از پاکستان که مورد ِ حمله ی طالبان قرار گرفت و وقتی 13 سالش بود در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد و سال ِ 2014 هم به طور مشترک با یک فرد هندی جایزه ی صلح نوبل رو به پاس تلاشهاش برای تحصیل و آموزش عمومی کودکان پاکستان دریافت کرد. هرچند خیلیا میگن که ملاله خواسته یا ناخواسته از غرب دفاع میکنه و تبدیل به عروسک خیمه شب بازی اروپا و امریکا شده ، اما با این وجود ، ملاله نماینده ی همه ی دخترایی ِ که به دلایل عرفی و فرهنگی از ساده ترین حقوقشون هم محرومن. دخترایی که با این باور بزرگ شدن که فقط باید ازدواج کنن و بچه دار بشن و مطیع همسرشون باشن. هرچند الان اوضاع جامعمون خیلی بهتر از قبل شده اما هنوز هم توی مناطق محروم ، خیلی از دختران و زنان از حقوق خودشون محروم و بی اطلاع هستن و علاوه بر این ، مشکلات قتصادی هم مزید ِ بر علت شده:(

ایکاش بفهمیم و بدونیم که جامعه به زنان توانمند احتیاج داره. که یک زن ِ باسواد ِ فهیم ، خیلی خوب میتونه با همسرش ارتباط برقرار کنه و فرزندانی رو تربیت کنه. منظورم از سواد ، تحصیلات دانشگاهی نیست هرچند تحصیلات دانشگاهی هم تا حدی مهمه اما منظور ِ من این ِ که توانایی خوندن و نوشتن داشته باشیم و بتونیم از منابع معتبر برای تربیت فرزندمون استفاده کنیم. درسته که قدیما خیلی از پدرا و مادرا سواد ِ چندانی نداشتن ، اما باتجربه بودن و دانا و فرزندان خوبی هم تحویل جامعه میدادن. گذشته از این ، شرایط قدیم با الان خیلی متفاوت بود. قدیم اینهمه شبکه ی اجتماعی و تلویزیونی وجود نداشت ، ماهواره و اینترنتی نبود و تربیت بچه ها هم راحت تر بود اما الان با این شرایط ، تربیت بچه ها خیلی سخت شده و در نتیجه پدر و مادر ، مخصوصا مادر ، باید باسواد باشن و اهل مطالعه که بتونن با بچه هاشون ارتباط خوبی داشته باشن. 


+به امید ِ اینکه رورزی برسه که همه بتونن از نعمت ِ سواد برخوردار بشن و حق ِ کسی پایمال نشه و به امید ِ اینکه همه ی بچه ها ، پدر و مادرای فهیم و آگاه داشته باشن.


آمین...





مریمی ...
۲۸ دی ۹۴ ، ۱۸:۰۳ ۲ نظر
خیلی از دانشجوها تو آخرین ترم مقطع لیسانس ، پروژه دارن. حالا این پروژه بستگی به نوع ِ رشته ی تحصیلی داره. ممکن ِ ارائه ی تحقیق باشه مثل ِ پایان نامه ی فوق لیسانس یا ی کار ِ عملی یا ساخت ِ یه وسیله باشه. 
من برای انجام ِ پروژه م ، ی مقاله خوندم و از موضوعش خوشم اومد و تصمیم گرفتم رو همون موضوع کار کنم. کارهای اولیه شو انجام دادم و باید تحلیلش میکردم. به یه مشکلی برخورد کردم و برای همون استادی که مقاله ش رو خوندم ، میل فرستادم و ازش کمک خواستم ولی فعلا جوابم رو نداده ( شایدم اصلا دلش نخواد جواب بده). و نکته ی جالب اینجاست که برای دو تا استاد تو انگلیس و استرالیا میل فرستادم و بلافاصله جوابم رو دادن:|...

+یکی از دلایل عقب ماندگی ِ این مملکت اینه که میل به یادگیری نداریم و اگر هم چیزی رو بلد باشیم ، اصلا دلمون نمیخواد که به بقیه هم آموزشش بدیم. چون خودخواهیم و فقط خودمونو میبینیم. چون تو خیلی از مهارتهای رفتاری و اجتماعی مشکل داریم و حاضر نیستیم این مشکلات رو برطرف کنیم. 

+لطفا زکات علم رو فراموش نکنیم. برای پیشرفت و بهتر شدن ِ زندگی و دنیامون ، زکات علم رو بپردازیم. باور کنیم که این به نفع هممونه.


مریمی ...
۲۳ آذر ۹۴ ، ۱۸:۴۷ ۰ نظر

تو این شبا خیلیا نذری میدن ، خیلیا مراسم روضه و عذاداری دارن ، خیلیا از کربلا برگشتن و مشغول پذیرایی از مهمان و ولیمه دادن هستن. 

تو این شبا خیلیا محتاجن ، همه ی کسایی که بی خانمان هستن ، همه ی بچه هایی که مراکز بهزیستی ازشون نگهداری میکنن ، همه ی بیمارا ، همه ی کسایی که فقر رو تحمل میکنن.

تو رو خدا به یاد نیازمندا باشیم. اینکه من فامیلا و آشناها رو دعوت کنم و بهشون شام بدم خوب ِ یا اینکه همون مبلغی که میخوام هزینه کنم رو به یه موسسه ی خیریه بدم؟؟ 

چرا خیلیامون از انجام دادن این کار طفره میریم؟ 

چند هفته پیش با دوستا و همکلاسیا رفته بودیم مرکز نگهداری کودکان عقب مانده ی ذهنی. یه مرکز با کمترین امکانات و کارمندا و پرستارایی که صبرشون بینظیر ِ و من مطمئنم که پیش خدا یه ارج و قرب خاصی دارن. دایی ِ یکی از همین همکلاسیا هر سال تو این شبا نذری داره و خواهرزاده ی عزیزش خیلی محترمانه اش درخواست کرده که مقداری از این نذری رو به همون مرکز اهدا کنه و دایی ِ محترم هم نه تنها از این پیشنهاد استقبال نکرده بلکه خیلی هم ناراحت شده:| 


+ لطفا هوای نیازمندای واقعی رو داشته باشیم...لطفا...

+ و دیگر هیچ...

مریمی ...
۱۸ آذر ۹۴ ، ۱۹:۴۹ ۱ نظر