آخرین مطالب

۳ مطلب با موضوع «ترانه های ماندگار» ثبت شده است

سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم

 

ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم

 

چو گلدان خالی لب پنجره

 

پر از خاطرات ترک‌ خورده‌ایم

 

اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم

 

اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم

 

اگر دل دلیل است، آورده‌ایم

 

اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم

 

اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم

 

اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم

 

گواهی بخواهید، اینک گواه

 

همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم

 

دلی سر بلند و سری سر به زیر

 

از این دست عمری به سر برده‌ایم

 

 

++سربلند ، سروده ی زنده یاد قیصر امین پور

 

**این شعر را با صدای زنده یاد ناصر عبدالهی بشنوید.

 
 
مریمی ...
۰۵ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۳۳ ۲ نظر

ارغوان ؛ شاخه ی هم خون ِ جدا مانده ی من!

آسمان ِ تو چه رنگ است امروز؟

آفتابی ست هوا؟

یا گرفته ست هنوز؟

 

من در این گوشه که از دنیا بیرون است ،

آفتابی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

آنچه میبینم دیوار است

 

آه ، این سخت ِ سیاه ، 

آن چنان نزدیک است

که چو بر میکشم از سینه نفس

نفسم را بر می گرداند

ره چنان بسته که پرواز ِ نگه

در همین یک قدمی میماند.

 

کورسویی ز چراغی رنجور 

قصه پرداز شب ظلمانی ست.

نفسم میگیرد

که هوا هم اینجا زندانی ست.

 

هرچه با من اینجاست 

رنگ ِ رخ باخته است.

آفتابی هرگز 

گوشه ی چشمی هم 

بر فراموشی ِ این دخمه نینداخته است.

 

اندر  این گوشه ی خاموش ِ فراموش شده

کز دم سردش هر شمعی خاموش شده

یاد ِ رنگینی در خاطر ِ من

گریه می انگیزد :

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می گرید

چون دل ِ من که چنین درد آلود

هر دم از دیده فرو می ریزد

 

ارغوان

این چه رازی است که هر بار بهار

با عزای دل ِ ما می آید؟

که زمین هرسال از خون پرستوها رنگین است

وین چنین بر جگر ِ سوختگان

داغ بر داغ می افزاید؟؟

 

ارغوان ، پنجه ی خونین زمین

دامن صبح بگیر

و سواران ِ خرامنده ی خورشید بپرس

کی بر این دره ی غم می گذرند؟؟

 

ارغوان ، خوشه ی خون

بامدادان که کبوترها

بر لب ِ پنجره ی باز ِ سحر ، غلغله می آغازند ،

جان ِ گل رنگ ِ مرا

بر سر ِ دست بگیر ،

به تماشاگه ِ پرواز ببر.

 

آه ، بشتاب که هم پروازان 

نگران ِ غم ِ هم پروازند.

 

ارغوان ، بیرق ِ گلگون ِ بهار

تو برافراشته باش

شعر ِ خونبار ِ منی

یاد رنگین ِ رفیقانم را

بر زبان داشته باش.

 

تو بخوان نغمه ی ناخوانده ی من

ارغوان ، شاخه ی هم خونه ی جدا مانده ی من.

 

++ ارغوان ، سروده ی هوشنگ ابتهاج ، متخلص به سایه  ( ه. الف. سایه) 

++ مکان و زمان ِ سرودن این شعر : تهران ، فروردین 1363

 

بشنوید ِ ترانه ی ارغوان را ، با صدای علیرضا قربانی


 

 

دریافت

مریمی ...
۰۳ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۵ ۱ نظر
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم ، کجا روم کجا من؟
کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بسته ام به کس دل ، نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج ، رها رها رها من
ز من هرآنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
ز من هرآنکه نزدیک ، ازو جدا ، جدا من
نه چشم دل به سویی ، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی ، به یاد آشنا من
ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ ، که زنده ام چرا من
ستاره ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من...

+یکی از ماندگارترین شعرهای زنده یاد بانو سیمین بهبهانی که با صدای همایون شجریان شنیدنی است...




مریمی ...
۲۰ آذر ۹۴ ، ۲۱:۲۳ ۰ نظر