آخرین مطالب

روزهایی که گذشت...

پنجشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۳ ب.ظ

96 سال نسبتا خوبی بود. خواهرزاده م به دنیا اومد و من برای اولین بار شاهد رشد یه بچه بودم. اون نوزاد کوچولو الان چند قدم برمیداره ، دست میزنه ، میخنده ، واکنش های مختلفی نشون میده. برادرم هم متاهل شد. مهمترین اتفاق ، عوض کردن خونمون بود. از یه محیط سرد و کوهستانی به یه محیط معتدل و مرطوب اومدیم. اردیبهشت کنکور ارشد دارم و مشغول درس خوندنم. 


امسال بیشتر از قبل فیلم دیدم. چندتا کتاب خریدم که بعد از کنکور باید بخونمشون. با فصلنامه ی آنگاه آشنا شدم. تو اینستاگرام پیج های مفیدی پیدا کردم. سعی کردم خودمو همونطور که هستم بپذیرم و عزت نفسمو بیشتر کنم. 



نمیدونم چرا با وجود اینهمه اتفاق خوبی برام افتاده ، باز ته دلم غمگینم.....

۹۶/۱۲/۱۰
مریمی ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی