آخرین مطالب

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

اگر بخواهم یک جای به خصوص در خانه مان را اسم ببرم ، تراس ، یکی از همین جاهاست. یک تراس مستطیل شکل که در دوران کودکی ، روی موزاییک هاش 6 خانه یا 8 خانه میکشیدم و تنهایی و یا گاهی با دوستم لی لی بازی میکردیم. تراسی که از یک طرف توسط سه پله از حیاط جدا شده و از یک طرف ، یک راه ورودی کنار در زیرزمین هم دارد. تابستان ها روی پله ی دوم یا سوم مینشستم و ادای شاگردانی را در میاوردم که در کلاس درس نشسته اند _ از بچگی عاشق تدریس و معلم بازی بودم_ . شبهای تابستان ، گاهی وقتها روی تراس مینشستیم و شام میخوردیم  و یا با بابا رختخوابهایمان را توی تراس پهن میکردیم و میخوابیدیم و صبح زود به خاطر تابش شدید آفتاب ، به اتاق نقل مکان میکردیم. یا مثلا خانم همسایه به خانه مان می آمد و با مامان روی تراس مینشستند و حرف میزدند و در همان حال ، مواظب من و پسر همسایه هم بودند که روی تابی که بابا  به درخت هلو و کاج بسته بود ، تاب میخوردیم و میخندیدم و لذت میبردیم. تراس خیلی وقتها ، پناهگاه ِ کبوترانی بود که لانه هایشان را روی لوله ی گازی که از تراس رد شده ، میساختند و ما از دور شاهد همکاری و  زندگی عاشقانه شان بودیم. و حالا  4 روز است که این تراس ِ دوست داشتنی ، میزبان یک گربه ی پشمالوی حنایی رنگ شده است. گربه ای که فقط صبح ها به خانه مان می آید و توی تراس دقیقا بین دوتا چهارپایه دراز میکشد ، خودش را میلیسد ، آفتاب میگیرد و میخوابد. حرکاتش موقع خوابیدن ، دقیقا مثل آدم هاست. یا سرش را روی دستش میگذارد یا دستش را روی چشمانش ، بسیار هم منعطف است. جوری که از دیدن حرکاتش و کش و قوسی که به بدنش میدهد ، مات و مبهوت مانده ام. حرکت گربه در یوگا ، یکی از مهمترین حرکتهاست و سبب انعطاف بیشتر در ستون فقرات میشود و من به طور زنده ، شاهد انجام این حرکت توسط این گربه ی پشمالو بودم. گربه از ما فراری ست و اگر به حیاط بروم ، پا به فرار میگذارد. در نتیجه از پشت پنجره ی اتاق یا پذیرایی نگاهش میکنم و ازش عکس میگیرم. بعد از یکی دوساعت هم ، خانه مان را ترک میکند تا فردا صبح که دوباره برگردد. فقط نمیدانم عصرها و شبها کجاست و چه میکند. در ادامه ی مطلب ، میتوانید مهمان خانه مان را ببینید:)

مریمی ...
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۸ ۵ نظر