آخرین مطالب

تراس ِ پر خاطره...

چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۳۸ ب.ظ

اگر بخواهم یک جای به خصوص در خانه مان را اسم ببرم ، تراس ، یکی از همین جاهاست. یک تراس مستطیل شکل که در دوران کودکی ، روی موزاییک هاش 6 خانه یا 8 خانه میکشیدم و تنهایی و یا گاهی با دوستم لی لی بازی میکردیم. تراسی که از یک طرف توسط سه پله از حیاط جدا شده و از یک طرف ، یک راه ورودی کنار در زیرزمین هم دارد. تابستان ها روی پله ی دوم یا سوم مینشستم و ادای شاگردانی را در میاوردم که در کلاس درس نشسته اند _ از بچگی عاشق تدریس و معلم بازی بودم_ . شبهای تابستان ، گاهی وقتها روی تراس مینشستیم و شام میخوردیم  و یا با بابا رختخوابهایمان را توی تراس پهن میکردیم و میخوابیدیم و صبح زود به خاطر تابش شدید آفتاب ، به اتاق نقل مکان میکردیم. یا مثلا خانم همسایه به خانه مان می آمد و با مامان روی تراس مینشستند و حرف میزدند و در همان حال ، مواظب من و پسر همسایه هم بودند که روی تابی که بابا  به درخت هلو و کاج بسته بود ، تاب میخوردیم و میخندیدم و لذت میبردیم. تراس خیلی وقتها ، پناهگاه ِ کبوترانی بود که لانه هایشان را روی لوله ی گازی که از تراس رد شده ، میساختند و ما از دور شاهد همکاری و  زندگی عاشقانه شان بودیم. و حالا  4 روز است که این تراس ِ دوست داشتنی ، میزبان یک گربه ی پشمالوی حنایی رنگ شده است. گربه ای که فقط صبح ها به خانه مان می آید و توی تراس دقیقا بین دوتا چهارپایه دراز میکشد ، خودش را میلیسد ، آفتاب میگیرد و میخوابد. حرکاتش موقع خوابیدن ، دقیقا مثل آدم هاست. یا سرش را روی دستش میگذارد یا دستش را روی چشمانش ، بسیار هم منعطف است. جوری که از دیدن حرکاتش و کش و قوسی که به بدنش میدهد ، مات و مبهوت مانده ام. حرکت گربه در یوگا ، یکی از مهمترین حرکتهاست و سبب انعطاف بیشتر در ستون فقرات میشود و من به طور زنده ، شاهد انجام این حرکت توسط این گربه ی پشمالو بودم. گربه از ما فراری ست و اگر به حیاط بروم ، پا به فرار میگذارد. در نتیجه از پشت پنجره ی اتاق یا پذیرایی نگاهش میکنم و ازش عکس میگیرم. بعد از یکی دوساعت هم ، خانه مان را ترک میکند تا فردا صبح که دوباره برگردد. فقط نمیدانم عصرها و شبها کجاست و چه میکند. در ادامه ی مطلب ، میتوانید مهمان خانه مان را ببینید:)









۹۵/۰۱/۱۸
مریمی ...

نظرات  (۵)

ما به جای تراس یه ایون خیلی بزرگ داریم یه حیاط بزرگ تر
گربه دوس ندارم....
پاسخ:
خوش به حالتون ، ایوون هم دوست دارم. من از گربه میترسم:| ولی این گربه رو دوست دارم اندکی:)
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۰۳ مهندس رضا عباسی
سلام
وبتون خوبه
با تبادل لینک و دنبال کردن موافقم
منتظرتان خواهم بود..
پاسخ:
سلام. موفق باشید جناب عباسی.
سلام
همه موجودات خدا دوست داشتنی هستند، 
این میزان دوست داشتن بستگی به دریافت مان از آن موجود است. 
از یک گربه می ترسیم (دوست داشتن منفی) زیرا از بابت بعضی از کارها در جهت منفی دریافت داشتیم. یک انسان را دوست داریم، به دلیل دریافت محبت و لطف بیشتر و از کسی بدمان می آید به علت دریافت بدی ها و ناخوشایندی ها از آن طرف. 
به قولی : به گل آب بدهی، گلاب می دهد. 
ما مانند گل هستیم که هر احساسی را دریافت کنیم همان را منعکس می کنیم، مانند یک آیینه. 
کسی را نمی شناسم که بابت دوستی و مهر و محبت کسی یا چیزی از او یا آن احساس تنفر داشته باشد. 
به امید موفقیت 

پاسخ:
سلام. بله همه ی موجودات برای من قابل احترامن ولی همشونو دوست ندارم:| نه اینکه بخوام بهشون آزار برسونماا نه ، فقط دوسشون ندارم. مثلا سوسک:| هرچند پارسال تک و تنها تو ورودی زیر زمین ، از نیم میلیمتری چندتا سوسک رد شدم:| دیگه اوج شجاعتم بود در زمینه ی مقابله با سوسک:))) 
ممنون بابت نظر ارزشمندتون:) همچنین موفقیت خودتون.
دلم واسه لی لی و معلم بازی تنگ شد
پاسخ:
ای جان....روزهای خوشی بودند که گذشتند و خاطره هاشون ب جا موند...
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۰۰ دختر اسمانی
اوووه چه پیشی نازی ((:
پاسخ:
:))) ممنون دختر آسمانی:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی