در اوج ماندن...
به المپیک 2012 فکر میکنم. به سرزندگی و طراوت کشتی گیرامون. به المپیک 2016 فکر میکنم. فکر میکنم به کشتی گیرایی که دیگه مثل قبل طراوت ندارن. انگار خسته ن ، حال ندارن ، بی رمقن. بعد فکر میکنم شاید خیلی از همین کشتی گیرامون بعد المپیک 2012 میتونستن تو اوج از دنیای قهرمانی خداحافظی کنن. بحث من نتیجه گرفتن یا نگرفتن نیست. بالاخره موفقیت و شکست همیشه همراه هم بودن و هستن و خواهند بود. بحث من " در اوج ماندن ِ ". تو هر مرحله و سطحی که از زندگی هستیم ،تو هر رابطه ای که هستیم. مثلا میتونیم یه وقتی از طرف مقابلمون خداحافظی کنیم و تو زندگیش نباشیم که هیچ دلخوری وبحثی هم بینمون پیش نیاد. اگه تو یه رابطه ای مدام حرف و حدیث و بحث و دعوا باشه ، اگه حوصله رابطه رو نداریم ولی باز به دلایل مختلف اصرار به موندن تو رابطه داریم ، خیلی بد و آزار دهنده میشه. تمام اون حسای منفی جمع میشن و یهو کات میکنیم. باید باید باید باید بدونیم که چه وقتی تو چه رابطه ای قرار بگیریم و تو چه وقتی نه ولی متاسفانه خیلی وقتها نمیدونیم و نتیجه ش میشه اشک و دلتنگی و هزار و یک جور مشکل دیگه. و دیگر هیچ.
+نمیدونم قیاس درستی داشتم بین المپیک و رابطه های روزمره یا نه:|