آخرین مطالب

96 سال نسبتا خوبی بود. خواهرزاده م به دنیا اومد و من برای اولین بار شاهد رشد یه بچه بودم. اون نوزاد کوچولو الان چند قدم برمیداره ، دست میزنه ، میخنده ، واکنش های مختلفی نشون میده. برادرم هم متاهل شد. مهمترین اتفاق ، عوض کردن خونمون بود. از یه محیط سرد و کوهستانی به یه محیط معتدل و مرطوب اومدیم. اردیبهشت کنکور ارشد دارم و مشغول درس خوندنم. 


امسال بیشتر از قبل فیلم دیدم. چندتا کتاب خریدم که بعد از کنکور باید بخونمشون. با فصلنامه ی آنگاه آشنا شدم. تو اینستاگرام پیج های مفیدی پیدا کردم. سعی کردم خودمو همونطور که هستم بپذیرم و عزت نفسمو بیشتر کنم. 



نمیدونم چرا با وجود اینهمه اتفاق خوبی برام افتاده ، باز ته دلم غمگینم.....

مریمی ...
۱۰ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۵۳ ۰ نظر

4 سال پیش بود. اوج وبلاگ نویسی و وبلاگ خوانی. من هم معتاد فضای مجازی شده بودم و صبح تا شب و شب تا صبح وبلاگ می خواندم و کامنت می گذاشتم. با چند نفرشان دوست شده بودم که با بعضی هایشان این دوستی تا الان ادامه داشته و با بعضی های دیگر نه.  همان موقع با وبلاگ یک بنده خدایی آشنا شدم و بعد با هم دوست شدیم. بماند که الان با هم ارتباطی نداریم ولی بعضی از حرفهایش عجیب بود و قابل تامل. می گفت امیدی به بهبود وضع جامعه نیست و بعد هم حرف خاصی درباره نابودی ایران می زد و من همیشه تعجب می کردم و می گفتم شاید تا چند سال دیگر اوضاع بهتر شود. ولی او همیشه حرف خودش را تکرار می کرد و نظر من را نمی پذیرفت. ولی الان احساس می کنم که نظرش درست بود و به جا. آدمهای این جامعه نمی خواهند پیشرفت کنند. نمی خواهند عادات زشت خود را کنار بگذارند. فقر و فحشا بی داد می کند و هیچ کس رسیدگی نمی کند. بیکاری زیاد شده  و آن وقت عده ای با ژن ِ خوب به ریش مردم می خندند. حرف از خون شهدا و حساسیتشان به بی حجابی می زنند ولی کسی حق ندارد از دزدی کردن ها و اختلاس ها و دروغ ها و تهمت هایشان حرفی بزند. محرومان جامعه را نمی بینیم ، کودکان بی پناه را نمی بینیم ، بعد دلمان به حال محرومان سایر کشورها می سوزد. پول مملکت صرف بازسازی عتبات عالیات می شود ولی کسی حرف از بازسازی مناطق جنگ زده ی خودمان نمی زند. میراث فرهنگی و تاریخیمان را نابود می کنیم ، دریاچه ها و رودخانه ها خشک می شوند و کسی به فکر نیست. برده داری مدرن داریم و برای نماز نخواندن جریمه تعیین می کنیم. با ریاکاری و داشتن ِ ژن خوب و پارتی می توانیم پیشرفت کنیم و اگر هیچ کدام از این ها را نداشته باشیم کلاهمان پس معرکه است. درد و مشکل اینقدر زیاد است که نمی دانم از کدامشان بنویسم. هرچند به خودم می گویم عیب ندارد ، عوضش امنیت داریم... نظر شما چیست؟؟؟

مریمی ...
۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۴۴ ۰ نظر
اشکالی نداره که یه جوون عشق به شهادت داشته باشه. ولی درک نمیکنم چرا همچین آدمی متاهل میشه و بدتر اینکه خیلی ها هم متاهلن هم بچه دار. یعنی به این فکر نمیکنن که بعد از شهادتشون ، چه بلایی سر همسر و فرزندشون میاد؟؟ 


پ ن : این روزا که همه جا حرف از شهدا هست ، بهتره به یاد شهدای بهایی هم باشیم. شهدایی که به خاطر این وطن پرپر شدن ولی به خاطر بهایی بودن ، شهید محسوب نمیشن.

مریمی ...
۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۲ ۰ نظر
خیلی خوشبختم که تو رو دارم. 4 ماهه که این حس رو بهم دادی و روز به روزم داره بیشتر میشه. خیلی دوست دارم. خوش به حال من که خاله ی توام. خاله بودن فوق العااااده لذت بخشه:)
مریمی ...
۲۰ مرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۶ ۰ نظر
یک نفر برای من توضیح میده که چرا شهدا فقط روی حجاب حساسن و بی حجاب بودن یعنی خون ِ شهدا رو پایمال کردن. یک نفر برای من توضیح بده که چرا شهدا روی فساد ، تزویر ، ریا ، دروغ ، تهمت ، مال حرام ، رانت خواری و بی توجهی به مشکلات مملکت حساس نیستن و تنها دغدغشون حجاب نداشتن ِ خانوماس. 
مریمی ...
۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۱۴ ۰ نظر

پسری که نمیتونه درس بخونه و نان آور ِ خانواده س ،  دختری که تو یه نقطه ی دورافتاده زندگی میکنه و تو سن کم ، مجبورش میکنن به ازدواج با یه مرد 70 - 60 ساله ، خونواده ای که مریض دارن و پول درمانش رو ندارن ، جوون تحصیلکرده ای که دنبال کار میگرده ولی پارتی نداره و خیلی از آدمهای دیگه با مشکلات مشابه ، مسلما چون ژن ِ خوب ندارن به این حال و روز افتادن. اصلا فکر نکنید که سیاستهای حکومتی و دولتی ، شرایط اجتماعی ، جغرافیایی ، فرهنگی و اقتصادیمون مشکل داره هااا ، نه مشکل فقط ژنتیکه و نداشتن ِ ژن ِ خوب. خدا هم همه ی ژنهای خوب رو در اختیار عده ی محدودی از افراد جامعه قرار داده و خب از قدیم هم گفتن ( تا کور شود هر آنکه نتواند دید ).



* عنوان پست برگرفته از سخن آقای حمیدرضا عارف میباشد.

مریمی ...
۰۳ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۳ ۱ نظر

انتظار داری مردم بهت محبت کنن ، بهت احترام بذارن ولی خودت سر سوزنی به بقیه احترام نمیذاری. این حجم از خودخواهی و پر توقعی برام قابل درک نیست. همیشه هم طلبکاری و جوری با مردم حرف میزنی که انگار حقتو خوردن و نذاشتن به جایی برسی. خوشحالم که ازت دورم. امیدوارم روزی برسه که این اخلاق بدتو کنار بذاری. 

مریمی ...
۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۳۶ ۰ نظر

بحث سر این نیست که تو چرا موافق ازدواجی و من مخالف. مشکل از جایی شروع میشه که تویی که موافق ازدواجی و چند ماه از ازدواجت گذشته ، لا به لای حرفات مدام حرف از خواستگار و ازدواج بزنی و اعصاب منو به هم بریزی. و بدتر اینکه نظر و دغدغه ی منو مسخره کنی و حرفهایی بزنی که پشیمونم کنی از اینکه باهات در ارتباطم. فاتحه ی بعضی از رفاقتها رو باید خوند. 

مریمی ...
۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۹ ۰ نظر
 خیلی زشته که پشت سر دوست صمیمیت حرف میزنی. شما جونتون به جون هم بسته بود ، کلی راز و خاطره و خنده و شادی با هم داشتین. رفاقت حرمت داره ، تحت هیچ شرایطی نباید راز ِ دوستت رو به بقیه بگی یا پشت سرش حرفی بزنی که کلا دروغه. به خدا فهمیدن این قضیه سخت نیست. به فکر آبروی دوستت باش و شعورتو بیشتر کن لطفا...
مریمی ...
۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۸ ۰ نظر

دیگه نمیتونم با چندتا از دوستام ارتباط برقرار کنم. تا چند سال پیش کلی حرف داشتیم با هم ولی الان سطح تفکر و دغدغه هامون خیلی متفاوت شده. یه سری چیزا برای من جزئی از زندگیه ولی برای اونا همه ی زندگی...مسائل سطحی براشون در اولویت قرار گرفته و اصلا حواسشون نیست که چقدر سطحی نگر هستن و بعضی از دغدغه هاشون چقدر پیش پا افتاده س. ترجیح میدم دور بشم ازشون تا اینکه باهاشون ارتباط داشته باشم و اذیت بشم. 



* عنوان پست مصرعی از ترانه ی تیتراژ سریال فاصله هاست.

مریمی ...
۳۰ تیر ۹۶ ، ۲۱:۰۲ ۰ نظر