تو این پست درباره ی خودم نوشتم و اینکه چند سال ِ که وبگردی میکنم و همیشه از نوشتن میترسیدم ولی سعی کردم به ترسم غلبه کنم.
خب الان علاوه بر ترس __هرچند تا حد ِ خیلی زیادی این ترس از بین رفته__ مشکل ِ دیگه ای وجود داره و اون اینکه من معمولا با حرف زدن میتونم منظورم رو به خوبی بفهمونم تا اینکه درباره ی اون موضوع مطلبی بنویسم. حتی امتحانات شفاهی رو به امتحانات کتبی ترجیح میدادم و الان گاهی وقتها که تو تلگرام با دوستام میخوام حرف بزنم یا درباره ی یه قضیه ای میخوام براشون توضیح بدم ، حتما باید وویس بفرستم چون اگه بخوام بنویسم ، اصلا منظورم رو به خوبی منتقل نمیکنم.
من وبلاگای زیادی رو خوندم و میخونم همچنان. یه سری از این وبلاگا نوشتن یادداشتهای شخصی ِ که این یادداشتها به سه دسته تقسیم میشن ، دسته ی اول یاددشتهایی ِ که مثلا طرف مینویسه "وای من امروز با دوست پسرم / دوست دخترم رفتم پارک" و بعد هم یه چند صدتا عکس از خودش و دوست پسر/ دوست دخترش در ژست های مختلف میذاره و یه عده هم میان کامنت میذارن و والسلام. دسته ی دوم یادداشتهایی هستند که در عین ِ شخصی بودن ، یه نکته ی خاص و قابل تامل دارن و همه میتونن از اون نکته استفاده کنن و یه چیزی یاد بگیرن. و دسته ی سوم هم ترکیبی از یاددشتهای دسته ی اول و دومه. (اگر کسی طبقه بندی ِ دیگه ای برای این نوع یادداشتها به ذهنش میرسه خوشحال میشم برام کامنت بذاره و بهش اشاره کنه).
وبلاگایی هم هستن که نویسنده ش فقط درباره ی یک موضوع خاص مینویسه مثلا درباره ی شعر ، موسیقی یا آموزش یه فن یا هنر یا مباحث تکنولوژِی ، یا نوشتن درباره ی کتابهایی که میخونه مثل وبلاگ لی لی و وبلاگهایی هم هستن که نویسنده ش سعی میکنه درباره ی موضوعات مختلف بنویسه مثل وبلاگ زهرا کمالی.
من به نوشتن درباره ی موضوعات مختلف علاقه دارم و تو طبقه بندی موضوعی وبلاگم هم میتونین به این نکته پی ببرین. منتها من دوست دارم اگر درباره ی موضوعی میخوام مطلبی بنویسم ، اون مطلب ، به درد بخور باشه و قابل تامل. دلم میخواد از دغدغه هام بنویسم و حتی اگر بخوام خاطره ای از گذشته ها بنویسم ، اون خاطره باید در کنار شخصی بودن یه نکته ای هم داشته باشه مثل این پستم ، یا این پست ، یا این پست که هم خاطره ی شخصی هستن و هم به نظر خودم یه نکته ای همراهشون بوده. ولی من خیلی خوب نتونستم منظورم رو بفهمونم مخصوصا تو پست دغدغه های بی اساس. مشکل اونجاست که من خیلی مقدمه چینی میکنم ولی اصل مطلب رو تو دو خط مینویسم. مثل همین پستی که دارم مینویسم:( از طرف ِ دیگه بلد نیستم مثل خیلیا پست احساسی یا خاص بذارم یعنی ذوق و قریحه ش رو ندارم مثل این پست پریسا یا یه سری از پستهایی که میم جان مینویسه. پس در نتیجه فقط باید درباره ی چیزایی که دوست دارم و اتفاقاتی که برام میفته یا دغدغه های شخصیم بنویسم که متاسفانه با نوشتنشون مشکل دارم:( یه عالمه موضوع و مطلب هست که میخوام باهاتون درمیون بذارم ولی وقتی میخوام شروع به نوشتن کنم ، یا از ذهنم پاک میشه یا اینکه اصلا نمیتونم اونطور که باید ، حق ِ مطلب رو ادا کنم. و نتیجه همون فروختن عطا به لقا میشه و بیخیال شدن من واسه نوشتن.
بیشتر از قبل به این نتیجه رسیدم که هرکسی را بهر کاری ساختند. حس میکنم نوشتن ، کار ِ من نیست...
**ممکنه بعدا نوشتهایی به این پست اضافه بشه.
++ بعدا نوشت : اینقدر با عجله نوشتم ، اشتباهات تایپی و دستوری زیادی داشتم:( پوزش دوستای خوبم..
++بعدا نوشت 2 : ممنون از دوست ِ خوبم که اشتباهمو تصحیح کرد:) تو گذاشتن لینک پستهام اشتباه کرده بودم. ممنون دوست ِ عزیز و پوزش از دوستان بابت اشتباهم...