اینکه موقع تلفنی حرف زدنمون ، بحث قضاوت شد و درباره ی این دوستم حرف زدم و اسمی از خودش و مشکلش به زبون نیاوردم ، دلیلش این بود که میخواستم صرفا درباره قضاوت نکردن یه مثالی زده باشم نه اینکه بیام مشخصات کاملشو بهت بگم یا مشکلشو جار بزنم. فهمیدن این قضیه اونقدرها هم که فکر میکنی سخت نیست. عمق قضیه رو دریاب. دیگه نپرس فلانی چیکاره س ، هم سن ِ خودمونه ، مشکلش چیه و باقی ِ حرفا.
از اون روزایی که هنر حرمت داشت و ارزش ، از دورانی که کلی شاعر و آهنگساز و خواننده ی حرفه ای و کاربلد داشتیم ، رسیدیم به دوران ِ چرت و پرت خوندن و گوش دادن به چرت و پرتهایی که اسمشون ترانه س. بعد همون خواننده های محترم ، از ترانه هایی مثل ( کی از پشت لباستو میبنده ) میرسن به خوندن ترانه ای درباره ی انرژی هسته ای و بعد از مدتی تبدیل میشن به یه چهره ی محبوب و ارزشی و نشسته در صف اول کنار خیلی از مسئولینی که خوب بلدن نون به نرخ روز بخورن. انشااله که خدا همه را به راه راست هدایت کند. آمین.
* عنوان پست برگرفته از شعر میثم خان مطیعی است.
امروز مدام دارم به این فکر می کنم که چرا مریم میرزاخانی فوت میکنه و چرا یه عده آدم بی خاصیت زنده ن ، نفس می کشن بدون اینکه فایده ای برای بشریت داشته باشن؟؟؟
هنوز کسی نگفته علت فوت مریم میرزاخانی ، بی حجابیش بوده؟؟؟
هشتک قربانیان خاموش تو توییتر و سایر فضاهای مجازی ، مخاطبین زیادی پیدا کرده. خیلی ها فکر میکنن قربانیان خاموش صرفا بچه هایی هستن که مورد تجاوز قرار میگیرن بدون اینکه کسی بفهمه یا بخواد پیگیری کنه. به نظر من این فقط یه طرف قضیه س. قربانیان خاموش میتونن بچه هایی باشن که پدرشون متجاوز شناخته شده و حالا جامعه از اون مرد متنفره. جامعه چطور با بچه های اون مرد برخورد میکنه؟ جامعه با همسران این مردها چه برخوردی داره؟ آیا فکر میکنیم به اینکه این زن و بچه ها چه گناهی دارن که باید تاوان رفتار زشت همچین مردی رو پس بدن؟ این روزا که همه درباره ی آتنا حرف میزنن و مردم پارس آباد هم به خونه و مغازه ی متجاوزش حمله کردن ، من نه فقط به آتنا و پدر و مادرش فکر میکنم ، بلکه به همسر و فرزندان اون مرد متجاوز هم فکر میکنم و اینکه معلوم نیست زیر بار فشار و بی رحمی مردم میتونن دووم بیارن یا نه.