شانس...
من به شانس اعتقاد دارم. یه نفر تو یه خونواده ی مرفه از هر نظر ( اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی ) به دنیا میاد ، یه نفر تو یه خونواده ی فقیر. یه نفر از وقتیکه چشم باز میکنه ، خوشی میبینه و صلح و آرامش و آسایش ، یه نفر دیگه تو جنگ و بمباران و بدبختی دست و پا میزنه. برای یه نفر از همون اول شرایط واسه هر کاری مهیاس ، واسه یه نفر دیگه نه. درسته که ما خودمون خیلی جاها میتونیم تلاش کنیم تا به خواسته هامون برسیم ، اما یه چیزایی به شانس بستگی داره. من خوش شانسم که تو خونواده ای به دنیا اومدم که ادامه تحصیل من براشون مهمه ولی خیلیای دیگه هم هستن که از من خیلییی با استعداد ترن ولی خونواده مانع تحصیلشون میشه. حالا همه ی اینا به کنار. چیزی که این روزا خیلی بهش فکر میکنم ، عدالت ِ خداس. چرا هر چی سنگه ، مال پای لنگه؟؟؟ چرا اون آدمی که بر حسب تقدیر وشانس تو روستا به دنیا اومده و کلی محدودیت داره ، باید سختیای بیشتری رو هم تحمل کنه؟ تو اینستا ماجرای دختری رو خوندم که از بدو تولد ، کر و لال ِ و دچار یه بیماری صعب العلاج هم شده ، 10 سال ِ که مادرش فوت کرده ، پدرش به شدت مریض ِ و برادرش به خاطر تزریق اشتباه آمپول یه دکتر بی سواد ، فلج شده:( چرا همه ی این اتفاقای بد باید واسه یه همچین دختری بیفته؟؟؟؟ اون دختر به اندازه ی کافی مشکل داره ، دیگه نمیتونه مرگ مادر و مریضی پدر و فلج شدن برادرشو ببینه:(( به عدالتت شک کردم خدا....
با وجود این همه تبعیض و تفاوت ,آیا عدالت خداوند زیر سوال نمیرود؟
جواب در :
www.pasokhgoo.ir/node/62608